بالاخره موفق شدم امروز برم دندون پزشکی . راستش من خیلی میترسم .

وقتی که اون دستگاهو روشن میکنه و صدای ترسناکش توی گوش آدم میپیچه. من همش استرس میافته به جونم! اینو گفتم که دقیقا حس کنید چی میگم !

وقتی رسیدم دفترچمو دادم و منتظر شدم صدام بزنه .

البته اینو بگم که هیچ دندون دردی نداشتم و فقط واسه معاینه رفته بودم تا اینکه نوبتم شد و رفتم داخل

تا دید گفت باید عکس بگیری اینجوری خیلی چیزی مشخص نیست.

عکسو گرفتم و اومدم !

گفت امروز نمیتونم دندوناتو درس کنم و برو نوبت بزن که یه روز دیگه بیای ؟!

منم که کلی برنامه ریزی کرده بودم که امروز دندونامو درست میکنم و دیگه حوصله نداشتم که برم و یه روز دیگه بیام.

یه چیزی ذهنمو مشغول کرده بود اینکه من هیچ دردی واسه دندونام حس نمیکنم ولی دکتر گفت که 4 تا از دندونات نیاز به ترمیم داره ولی نه دردی رو حس میکردم و نه ظاهر دندونام چیزی رو نشون میداد.

به نظرم دندونام میخواستن اینو به من بگن که هر کسی میتونه ظاهرشو اونجوری که نیس نشون بده و این خیلی بده!

چقدر تا حالا حرفی که زدیم از عمق وجودمون بوده؟ یعنی واقعا دلمون میخواست اون حرف رو به فلان شخص بزنیم؟!

چقدر تا حالا مدل رفتار کردنمون خود واقعی مون بوده؟!

چقدر تا حالا احساس واقعی مون رو مخفی کردیم؟!

چرا سعی نمیکنیم خودمون باشیم راحت و ساده و بی ریا .

بنظر من سادگی و صداقت بهترین و اصلی ترین ویژگی توی روابط ماست با اطرافیانمون.

بیایم خودمون باشیم . دیگه ادای کسی یا چیزی که نیستیم رو درنیاریم !

خودت باش . اینجوری همه بهت اعتماد میکنن .

والسلام

.

به وقت #14 بهمن

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ فروشگاه ویساشاپ موج دریا کتاب داستان های عرشیا بوژآبادی (محمد مهدی) مرآت دز خلاصه کتاب نظام اقتصادی صدر اسلام هادی غفاری Pamela links of firebox Brian