امروز صبح از شوق کلاسم از خواب پاشدم. کلاسی که پر از انرژیه و حال بدتو خوب میکنه . استاد شروع کرد به خوندن دعای سلامتی آقامون امام زمان (عج) و صلوات فرستادن.
یهو گوشی موبایلش زنگ خورد و تا مشغول صحبت بود. یهو دیدم چند تا از دوستام دارن با صدای بلند وسط کلاس از همدیگه سوال میکنن و داد میزنن به معنای واقعی. همه بچه ها تعجب کرده بودن و خود منم مات شده بودم بهشون.
یهو دیدم پا شدن اومدن وسط کلاس و با هم بحث میکنند!!! استاد هم فقط نگاه میکرد . و یکم که گذشت فهمیدیم که آهاان از قبل هماهنگ شده بوده و اینا دارن واسمون نقش بازی میکنن و مطالب کلاسی رو ارائه میدن .
شاید واستون سوال بشه مگه مطالب کلاسیمون چیا بوده که اینا اینجوری بحث میکردن؟! یه سری سوال و جواب که بین یه بنده لجووووج و خدای خودش بحث میشه .
اینجا یه مقداری از مکالمات بنده با خدا رو واستون میذارم، از این قرار که:
و ادامه سوال و جواب ها .
و اینکه چقدر تا حالا به این سوالا فکر کردیم؟ چقدر واسمون مهم بوده که اصلا ما برای چی خلق شدیم؟ برای چی اومدیم توی این دنیا؟
اصلا برای چی باید بندگی کنیم؟ برای چی باید اطاعت کنیم از خدایی که ما رو آفریده؟! چرا باید نفسم محدود باشم؟ اگه بخوام آزاد باشم چی؟.
و هزارتا سوال دیگه که شاید تا حالا بهش فکر نکردیم یا فکر کردیم ولی دنبال پیدا کردن جوابش نرفتیم . چقدر میخوایم زندگی کنیم با سوالایی که حل نشده .
تا کجا میتونیم ادامه بدیم؟ .
دیگه وقتشه . بیایم یه کم فکر کنیم تا حداقل بدونیم واسه چی داریم زندگی میکنیم به کجا میخوایم برسیم؟ این همه دغدغه تهش چیه؟ این همه بدو بدو کردنای ما چه فایده ای داره؟
والسلام.
به وقت #5 بهمن
درباره این سایت